جدول جو
جدول جو

معنی هجی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

هجی کردن(فُ کَ دَ)
هجی کردن کلمه ای را، یعنی حروف و حرکات و اعراب آن را جدا کردن مثلاً به جای ’حسن’ بگوییم: ’ح زبر ح ، س زبر س ، ن ساکن حسن’. (یادداشت به خط مؤلف). حروف مقطعۀ کلمه را با اعراب بیان کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هجی کردن
واج گرفتن واج گفتن هجی کردن کلمه. حروف و حرکات واعراب آنراجداکردن مثلا بجای (حسن) بگوییم: (ح زبرح س زبرس ن ساکن، حسن)
فرهنگ لغت هوشیار
هجی کردن((هِ جّ. کَ دَ))
کلمه حروف و حرکات و اعراب آن را جدا کردن
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
فرهنگ فارسی معین
هجی کردن
للتهجئة
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هجی کردن
Spell
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هجی کردن
épeler
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هجی کردن
soletrar
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هجی کردن
deletrear
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هجی کردن
literować
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
هجی کردن
произносить по буквам
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به روسی
هجی کردن
писати по буквам
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هجی کردن
spellen
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
هجی کردن
buchstabieren
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
هجی کردن
sillabare
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
هجی کردن
उच्चारण करना
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به هندی
هجی کردن
ہجے کرنا
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به اردو
هجی کردن
สะกด
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
هجی کردن
mengeja
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
هجی کردن
לאיית
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به عبری
هجی کردن
綴りを言う
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
هجی کردن
spell
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
هجی کردن
철자하다
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
هجی کردن
hecelemek
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
هجی کردن
বানান বলা
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
هجی کردن
拼写
تصویری از هجی کردن
تصویر هجی کردن
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هی کردن
تصویر هی کردن
راندن حیوانات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هج کردن
تصویر هج کردن
راست کردن، افراختن، برای مثال گردون علم محنت بر بام تو هج کرد / بینی سخط خویش به کوس و علم اندر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
(تِ کَ دَ)
در تداول، راندن اسب و دیگر چارپایان باشد. به رفتن داشتن ستور را
لغت نامه دهخدا
(فَ زَ تَ)
هجو کردن. (ناظم الاطباء). مسخره کردن. مذمت کردن. دشنام دادن. مضحکه قرار دادن. ذم کردن. هجا گفتن. بدگفتن و فحش دادن و استهزاء کردن در شعر ’: خطیبان را گفت تا او را زشت گفتند بر منبرها و شعرا را فرمود تا او را هجا کردند. ’ (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 30).
هجا کرده ست پنهان شاعران را
قریعآن کور ملعون چشم گشته.
عسجدی (دیوان چ طاهری شهاب ص 35).
ترا هجا نکند انوری معاذاﷲ
نه او که از شعرا کس ترا هجا نکند
نه از بزرگی تو زانکه در معایب تو
چه جای هجو که اندیشه هم کرانکند.
انوری.
، تهجیه. (تاج المصادر بیهقی). جدا کردن هجاهای یک لفظ. باز کردن هجای الفاظ. تقطیع کردن لفظ را به حروف. و رجوع به هجا و هجاء و هجو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجیر کردن
تصویر اجیر کردن
مزدور کردن بمزدوری گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجس کردن
تصویر اجس کردن
اجتماع کردن و مشاوره نمودن در کار
فرهنگ لغت هوشیار
بد گفتن، ذم کردن، دشنام دادن، باز کردن حروف الفبا، تقطیع کردن لفظ را به حروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهجی کردن
تصویر تهجی کردن
حروف الفبا را جدا کردن و باسم آنها خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بری کردن
تصویر بری کردن
بیزار کردن، دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هج کردن
تصویر هج کردن
((~. کَ دَ))
راست کردن، برافراشتن
فرهنگ فارسی معین